سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال عبدالله بن حسن علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : مخمس

با عمه گفت کُشت مرا سوزِ این نفس            من را بزرگ کرده برای همین نفس

با آخـرین تـوانـم و تـا آخـرین نـفـس            باید به سـر روم پـسر او که می‌شوم


گـیـرم نمی‌شـوم سپـر او که می‌شـوم

عـمریست که به غیر عـمویم نداشتم            تـا بـود دامـن نـفـسـش غـم نـداشـتـم

بـابـا نـداشـتـم عـوضـش کـم نـداشتـم            اشکـم نـوشت تا نـفـس آخـرم حـسین

ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین

بگـذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم            تا نـعـرۀ امـیـرِ جـمـل را نـشان دهـم

شمشـیرِ بی‌نـظیرِ جـمل را نشان دهم            عـمه به روم سـن کَـمَـم را نـیـاوری

عـبـاس می‌شـوم عَـلـمَـم را بـیـاوری!

در جنگِ تن به تن به زمین تن نمی‌دهم            گر صد سـپاه تـیغ دهـد من نمی‌دهـم

فرصت مـقابـلِ تو به دشمن نمی‌دهم            فــریـاد مـی‌زنـم عَــلَــمِ زیـنـب تـوأم

بــابــا مــدافــعِ حـــرمِ زیـنـب تـــوأم

صد زخم روی بال و پرِ من گذاشتند            سـرنیـزه را بـر جـگـر من گذاشـتـند

با تـیغ و تیـر سر به سرِ من گـذاشتند            عـمـه تـمـامِ پـیـکـر من درد می‌کـنـد

او را زدند و حـنجـر من درد می‌کند

گودال را نبین آه که او خورد بر زمین            هُل داد نیزه‌ای و عمو خورد بر زمین

با زخمِ سینه روی گلو خورد بر زمین            گرچه نخواست، خم شد و اُفتاد با سرش

از سمت راست خم‌ شد و اُفتاد با سرش

عـمه گریست اینهـمه پرپر نزن، نشد            ناخن مزن به گونه و بر سر مزن نشد

حرف برادر است به خواهر نزن نشد            با دستِ بسته سنگ به آئینه‌ات نکوب

اینگونه پیشِ من به رویِ سینه‌ات نکوب

زینب اگرچه دست پسر را مهار کرد            از بسکه داد زد زِ بسکه هـوار کرد

دستش کشید سمت عمویش فرار کرد            وقـتی رسید تیغِ حرامی به او گرفت

جای عموش نیزۀ شامی به او گرفت

اُفتاد بر تنـش سپرش را بغـل گرفت            از بینِ چکمه‌ها پسرش را بغل گرفت

بر سینه‌اش همینکه سرش را بغل گرفت            بوسـید تا حـسین گـلـویش یکی شدند

چسبیده بود او به عمویش یکی شدند

نزدیک اوست حرمله او را نشانه کرد            اول نشست رویِ عمو را نشانه کرد

پائـین گرفت زیر گـلو را نشانه کرد            تیرِ سه‌شعبه قلبِ عمو را درست زد

ای خاک بر سرم دو گلو را درست زد

نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید.



عـمریست که به غیر عـمویم نداشتم            تا بود دامـنـش نـفـسـش غـم نـداشـتم



صد زخم روی بال و پرِ من گذاشتند            سرنیـزه را روی جگر من گذاشـتـند